وبمسترها در جشنواره دیوانه وار اوکسین ادز هر کلیک 600 ریال
وبمسترها در جشنواره دیوانه وار اوکسین ادز هر کلیک 600 ریال
رتبه سنج گوگل Armin - Media Center
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  Media Center
وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
327811
بازدیدهای امروز وبلاگ
0
بازدیدهای دیروز وبلاگ
103
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[  Atom  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
Media Center
لوگوی وبلاگ
Media Center
فهرست موضوعی یادداشت ها
crossfade Pure . pure love . آرش . انتخابات ایران . تابستان. بازی . فیلم. .
بایگانی
فروردین 1387
پاییز 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پیوندهای روزانه

همه چیز [65]
lovely [48]
[آرشیو(2)]

لینک دوستان

عبور
همه چیز...
توکـــــل بــــــه خــــــدا
professional موبایل ، کامپیوتر، موزیک
اس ام اس و مطالب طنز و عکس‏های متحرک
موزیک رپ فارسی
پیمان
دلداده

لوگوی دوستان















اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن جوک و اس ام اس جدید شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:52 صبح

به یارو خبر میدن پدر شدی میگه به زنم چیزی نگید میخوام غافلگیرش کنم

--------------------------------

طرف میخواسته آتش نشان بشه توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف آب نباشه چه کار میکنی؟ میگه: هیچی تیمّم می کنیم

--------------------------------

خره میره جنگل داد میزنه میگه خرس میخوریم ببر میخوریم شیر میخورم یهو میبینه یه شیر پشته سرش هست بعد میگه گاهی اوقات هم گوه اضافی میخوریم

--------------------------------

تو به من بگو  زشت! من به تو می گم قشنگ! بذار جفتمون به هم دروغ گفته باشیم!!...

--------------------------------

میدونی این چیه؟
<-*-*-*-*-*--
یه سیخ گوجه هست که جیگرش داره اس ام اس میخونه

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن زیبا گرجی شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:51 صبح

جایگاه زن در نظام آفرینش از دیدگاه قرآن‏

 

زن به عنوان نیمی از پیکره اجتماع و نقش تعیین‏کننده‏اش در بقا و گسترش نسل انسانی و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن، همیشه مورد توجه اندیشمندان بوده است. نمی‏توان در تاریخ از انسان سخن گفت، ولی از زن سخن نگفت. در طول تاریخ، زن پا به پای مرد در فراز و نشیب‏های زندگی و سازندگی مطرح است. گاه به طور مستقیم و گاه با ترغیب مردان و ایجاد انگیزه‏های لازم در آنان، نقش سازنده خود را در تاریخ انسانی نشان داده است.
با اینکه زن همیشه در کنار مرد، در تمدن‏سازی و رشد و شکوفایی جوامع انسانی - مستقیم یا غیر مستقیم - نقش آفرین بوده است، ولی از دیر زمان، مورد داوری‏های غیرمنصفانه نیز قرار گرفته است. بسیاری از اندیشمندان و کارشناسان علوم انسانی و اجتماعی یا نخواستند و یا نتوانستند، نقش حقیقی و جایگاه واقعی زن را در پیکره انسانی بشناسند.
بررسی دیدگاه قرآن کریم درباره جایگاه زن در نظام خلقت و روشن ساختن مقام و منزلت انسانی او هدفی است که در این مقاله دنبال می‏شود.
قرآن کریم در نخستین آیه از سوره نساء می‏فرماید: (یَاَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا)
در این آیه که روی سخن با تمام انسان‏هاست، خداوند همگان را به تقوای الهی و ترس از مخالفت با پروردگار سفارش می‏کند. آنگاه در توصیف خداوند به یکی از صفات، اشاره به صفت خالقیّت او کرده و می‏فرماید: همان پروردگاری که شما را از نفس واحدی آفرید. و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرده و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانی پدید آمدند.
بار دیگر، تقوای الهی را مطرح می‏کند و به ارتباط با ارحام و خویشاوندان سفارش کرده و از قطع رحم پرهیز می‏دهد و برای تأکید بر سفارشات خود، و ترغیب به انجام آنها و اجتناب از ترک این امور، بر مراقبت خداوند از اعمال و رفتار انسان، تأکید می‏ورزد.
این آیه که به خلقت انسان و ریشه آفرینش و گسترش نسل انسانی اشاره دارد، تصریح می‏کند که همه انسان‏ها از «یک نفس» آفریده شدند و به گفته مرحوم طبرسی: «مراد از نفس در این آیه، به اجماع همه مفسران، آدم علیه السلام است.

 

ادامه آیه نیز قرینه خوبی بر این حقیقت است؛ چرا که فرمود: «همسر آن «نفس» را از جنس او قرارداد و از آن دو (مرد و زن) مردان و زنان فراوانی را منتشر ساخت» این بیان می‏رساند که «نفس واحده» همان آدم علیه السلام است که خداوند به وسیله او و همسرش حوّا نسل انسانی را گسترش داد.
پرسشی که در اینجا مطرح است، این است که از برخی روایات استفاده می‏شود: همسر آدم از دنده‏ای از دنده‏های او آفریده شده است. و بر همین اساس، جمعی مفسران نیز همین نظریه را تقویت کرده‏اند


علامه طبرسی می‏گوید: «بیشتر مفسران معتقدند، حوا از ضلعی از ضلع‏های آدم علیه السلام آفریده شده است و از پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده‏اند که فرمود: «خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ ضِلْعِ آدمَ، إنْ أَقَمْتَها کَسَرْتَها و إِنْ تَرَکْتَها - و فیها عِوَجٌ - إِسْتَمْتَعْتَ بِها»؛ زن آدم علیه السلام از یک قسمت از دنده‏های وی آفریده شد (و از این‏رو، کمی کج خلق و ناسازگار است؛ لذا) اگر بخواهی وی را راست کنی، می‏شکند (و زندگی مشترک به تباهی می‏انجامد) ولی اگر به همان صورت رهایش سازی (و با کاستی‏ها و کج خُلقی‏های وی بسازی) از او بهره‏مند خواهی شد.» روایات دیگری به همین مضمون نیز نقل شده است.
شاید آیه محل بحث که می‏گوید:(وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) ناظر به همین معنا باشد (اگر من در «مِنْها»، تبعیض را برساند) هر چند این روایات ماهیت انسانی زن را نفی نمی‏کند، ولی آیا از آنها، طفیلی بودن و فرع بودن زن در خلقت بدست نمی‏آید؟
در پاسخ به این پرسش و بیان چگونگی خلقت حوّا علیها السلام باید گفت:
اولاً: هر چند مصداق «نفس واحده» در این آیه آدم علیه السلام است، ولی به کار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسان‏ها به آن «نفس» در واقع نکته مهم دیگری را در بر دارد؛ و آن این که همه افراد بشر اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل، سرچشمه می‏گیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر و یک نفس بر می‏گردد.
واژه «نفس» به گفته علامه طباطبایی: «آن چیزی است که انسانیت انسان به اوست و مقصود از آن، همان مجموعه روح و جسم آدمی است (در دنیا) و در حیات برزخی روح تنهاست
به هر حال، همه افراد بشر، از حضرت آدم سرچشمه می‏گیرند و از همان طینتی که خداوند آدم را آفرید بقیّه ابنای بشر را خلق کرد و چه زن و چه مرد، همگی از سرشت واحد آفریده شدند و همه را «بنی آدم» می‏گویند.
ادامه آیه که فرمود: (وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) می‏رساند همسر آدم از ماهیّت و جنس خود اوست و هر دو از یک حقیقت برخوردارند. بنابراین، جفت آن پدر (آدم) از سرشت و طینت خود او بوده است.
مرحوم علامه طباطبایی می‏فرماید: « «مِنْ» در این آیه «نشویه» است (یعنی منشاء چیزی را بیان می‏کند؛ نه برای تبعیض) یعنی جفت این مرد، از نوع او بوده است و همانند اوست. این آیه، به مانند برخی دیگر از آیات قرآن است که فرمود: (وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا...) «از نشانه‏های الهی آن است که از سرشت، و نوع خودتان، برای شما همسرانی آفرید تا به سوی آنان و در کنار آنها، آرامش یابید.

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن سلام دوست عزیز شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:50 صبح

بچه ها هیچوقت فراموش نکنیم خدا اصلا اونطوری نیست که به ما معرفیش کردن.خدایی که بهشتشو به بهای اعمال کم ارزش ما میفروشه,اعمالی که هیچ نیازی بهشون نداره یا بهتر بگم خدایی که گفته تویی که تمام عمر گناه کردی اگه برگردی و توبه کنی من میبخشمت صرفا یه موجود بهانه جوست,موجودی که تمام کارو زندگیشو ول کرده نشسته به ما نگاه میکنه و منتظر یه بهانست که نعمتاشو به سمت ما سرازیر کنه.در ضمن تشکر میکنم که این بلاگ رو انتخاب کردین,برای دسترسی به مطالب میتونید به آرشیو یادداشتها در منوی سمت راست مراجعه کنید,اگه دوست داشتین نظر هم بدین.

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن یک ، دو ، سه ... دانشگاه آزاد شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

یک ، دو ، سه ... دانشگاه آزاد

یک - « ما باید یک کاری بکنیم ... در جمهوری اسلامی نمی توانیم بعد ده سال دیگر بپذریم که برای تخصص باید برویم به کالیفرنیا یا جای دیگر ...  امروز یک طرحی در ذهن بنده و دوستان من ، جناب رئیس جمهور و نخست وزیر و بعضی از دوستان در ستاد انقلاب فرهنگی مطرح است ... از همین امسال در هر جا که دستمان رسید و شاید کم کم به روستاها هم بکشد ، مراکزی درست کنیم به نام دانشگاه آزاد ، اما نه دانشگاه آزاد رژیم گذشته ، دانشگاه آزاد واقعی که مواد تحصیلی دانشگاهی را با روش تحصیلی که در حوزه های علمیه علوم دینی می خوانند ، خوانده شود ... باید کسانی که صلاحیت فکری دارند را بپذیریم . هر کس که می خواهد بیاید . شرط دیپلم و اینها نکنیم . یک آموزش بگذاریم برای کشف صلاحیتشان ... یعنی مواد تحصیلی دانشگاه به شیوه درس خواندن طلبه ... ( هاشمی رفسنجانی ، خطبه های سال 61 ، جلد دوم )

دو - « ابتدای تاسیس این دانشگاه همه جا صحبت از این بود که ما دست از مدرک گرایی برداریم و می خواهیم دانشگاهی درست کنیم
مثل حوزه که دنبال مدرک نباشد ... این رسم را در جمهوری اسلامی نیاوریم که یک چیزی بگوئیم بعد خلاف آن عمل کنیم . » ( عباس شیبانی ، مشروح مذاکرات نمایندگان مجلس ، دوره دوم ، ص 22 )
سه - « آقایان می گویند شماها یک روزی گفته اید
مدرک نه . اولا ما اینجوری یادمان نیست گفته باشیم . حالا اگر گفته باشیم ما که معصوم نیستیم . یک روزی حرفی زده ایم ، حالا می گوییم نه ، آن درست نیست . » ( مشروح مذاکرات مجلس ، دوره دوم ، ص 34 )
چهار - « اول انقلاب دغدغه جدی امام این بود که دانشگاه کم داریم و متقاضی تحصیل زیاد و برای اعزام دانشجو به خارج خیلی دستمان باز نیست . وقتی فکر دانشگاه آزاد اسلامی مطرح شد و همین طرح را خدمت امام بردیم ، روحیه ایشان باز شد و فرمودند :
« دریچه خوبی است که می شود از آنجا فضای خوبی را دید » و نشانش این بود که ایشان یک میلیون تومان پول دادند . ایشان می توانستند بگویند از دولت یا از جای دیگر بگیرید اما مخصوصا از پول خودشان دادند که این نشانه اظهار علاقه و توجه ایشان به این نهاد بود . » ( هاشمی ، دانشگاه آزاد در کلام بزرگان ، ص 139 )
پنج - « در واقع ارتباط با احمد آقا از گذشته وجود داشت و در این ایام نیز بیشتر شده بود . به همین علت نیز هاشمی اولین بار از او می خواهد که به امام بگوید آن مبلغ یک میلیون تومان را که وعده داده بود ، بدهد . »
( پس از بحران ، 6 مهر 61 )
شش - « در اوایل پاییز 1361 ، پس از تماس تلفنی دفتر امام ، دکتر جاسبی مبلغ یک میلیون تومان کمک اهدایی ایشان را نقدا وصول کرد . این سرمایه ، به عنوان اولین اندوخته مالی دانشگاه آزاد به حساب واریز شد . در اولین اقدام ساختمانی را در خیابان اسکندری تهران از دادستانی کل انقلاب اسلامی تحویل گرفتند . بدین ترتیب اولین واحد نیز رسما فعالیت خود را آغاز کرد . اما این واحد گنجایش دانشجویان پذیرفته شده را نداشت ، لذا مذاکرات و مکاتبات متعددی با دفتر نخست وزیری ، نهاد ریاست جمهوری و بنیاد مستضعفان شد . این ساختمان در خیابان فلسطین ، نبش خیابان انقلاب قرار داشت .
ساختمان مذکور را 75 میلیون با اقساط 20 ساله بدون بهره از بنیاد خریداری کردند . چون سال های اولیه وضع مالی دانشگاه خوب نبود و شهریه دریافتی کفاف نمی داد ، در پنج سال اول نتوانستند اقساط را پرداخت کنند که بنیاد مستضعفان با تشکیل جلسه ای در دفتر جاسبی ، قسط پنج ساله اول را به 15 سال بعد احاله کرد . » ( حدیث آفرینش ، ص 120 )
هفت -  ما از صفر مطلق شرو ع کردیم و هیچ امکانات ، فضا و پول نداشتیم و هیچ بودجه دولتی را نگرفتیم ، با شهریه دانشجویان و کمی کمک مردمی دانشگاهی بنا شده که در حال حاضر دارای 350 واحد و مرکز دانشگاهی ، یک میلیون و 400 دانشجوی در حال تحصیل ،2 و نیم میلیون نفر فارغ التحصیل ، 50 مرکز پژوهشی و تحقیقاتی که تا سال 90 به 100 مرکز می رسد ، ششصد مدرسه و 50 هزار دانش آموز وابسته به این دانشگاه و 14 میلیون متر مربع فضای آموزشی ، رفاهی و امکانات تربیت بدنی می‌باشد . (عبدالله جاسبی ، از متن لینک مرتبط )
هشت - «
اساسا کمک و حمایت مستقیمی در ابتدا از سوی دولت نبوده است . عموم امکانات ، زمین ، ساختمان و مستحدثات دانشگاه آزاد اسلامی از طریق کمک های مردمی ، همراهی نمایندگان محترم مردم ، بزرگان شهر و افراد خیر و نهادها و موقوفات تدارک دیده شده است . دولت هیچگاه حمایت جدی مالی از دانشگاه آزاد اسلامی نداشته است . » ( گفتگوی مهدی هاشمی رییس دفتر دانشگاه آزاد اسلامی با شهروند امروز ، 11 آذر 86 ، ص 90 )
نه _  قصه ما به سر رسید و آغا ! «
حشره » به چند و چون دانشگاه آزاد آقای جاسبی نرسید ...
لینک مرتبط :
جاسبی : کسانی که خدمات نظام را زیر سئوال می برند مثل حشرات هستند


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن آقای خاتمی ؛ تو برای « وصل » کردن آمدی ! شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

آقای خاتمی ؛ تو برای « وصل » کردن آمدی !

   آقای خاتمی ، تردید مکن ، بیا که این کشور شدیدا به ایده ها و برنامه های زیبای شما سخت نیازمند است . تا انقلاب اسلامی ایران را به رعناترین شکل ممکن به ارزش های مقدس ! نئولیبرالیسم غرب متصل سازد .
   بیا ، بیا و نفت و گاز این دیار نجیب را از دست دولت "
گداپرور " احمدی نژاد بستان و بار دیگر پرچم شرکت پترو پارس را در جزایر ویرجین آیلندز بریتانیای کبیر به احتزاز در آر و پروژه های نفت و گاز جمهوری اسلامی ایران را به هفت تریلیارد و نهصد و بیست میلیارد ریال به روش بیع متقابل به استعمار پیر ارزانی دار و اگر اعتراضی شد و گفتند : « چگونه است که یک شرکت وابسته به وزارت نفت جمهوری اسلامی با دولت جمهوری اسلامی ایران قرار داد بیع متقابل می بندد . » ( روزنامه رسالت – 21 تیر – 1380 – ص 15 ) تو هیچ مگو ، فقط سکوت کن و بگذار لوله های گاز ایران به شومینه های انگلیس محترم وصل گردد تا بدینسان نامت در دفتر قرار داد های استثنایی جهان به ثبت رسد
   خاتمی عزیز ، بیا ، بیا و ما را از دست لمپنی ! به نام احمدی نژاد « نجات » بده ، چه ، او نقش ولایت فقیه را هر روز ، بهتر از دیروز بر جسته تر می سازد و دیوار های بی اعتمادی را بلند تر و اما تو بیا و این دیوار را همچون ایام دوران اصلاحات فرو ریز و بگذار کاخ نشینان سفید بار دیگر به مدح و ثنای تو بر خیزند و نفسی تازه کنند و اظهار دارند : «
اگر موجی که در مطبوعات اصلاح طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شده و حالا به تردید در اساسی ترین وجوه انقلاب اسلامی مشغول است . بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کند . بار سنگینی از دوش آمریکا بر داشته خواهد شد . » ( هنری پرکت – مسئول سا بق امور ایران در وزارت خارجه آمریکا -  ماهنامه صبح – ش 91 – فروردین 78 ) تو بیا و این بار سنگین را از دوش آمریکای اوباما بردار .
   آقای خاتمی ، بیا ، بیا که شیفته گان جامعه مدنی دل شان برای " قتل های زنجیره ای " سخت تنگ شده است و باز دوست دارند موسوی دیگری ظهور فرماید و در باز جویی های خود اعتراف نماید که : «
تحلیل ما از اوضاع جاری روز این بود که آقای خامنه‏ای غیر از امام است و آقای خاتمی هم به دلیل این که 20 میلیون رای آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد ، قدرتش بیشتر از بنی‏صدر است و ما این قتل‏ها را مرتکب می‏شویم و به گردن آقای خامنه‏ای می‏اندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست آقای خامنه‏ای در مقابل خاتمی خواهد شد . » و باز اگر اعتراضی صورت گرفت و اشخاص مرتجع ای ! همچون روح الله حسینیان به چند و چون ماجرا پرداختند به ابطحی رئیس دفتر خود دستور فرمایید تا اعترافات موسوی کاظمی را بدون ذره ای دخل و تصرف برای آقای حسینیان تکرار نماید : « فلانی ببین ، آقای خامنه‏ای غیر از امام است و آقای خاتمی بیست میلیون نفر پشت سر دارد ، آقای خامنه‏ای 8 میلیون رأی آورد و اگر درگیری به وجود بیاید ، شما مطمئن باشید که آقای خامنه‏ای پیروز نخواهد شد ». (سخنرانی روح الله حسینیان در جمع طلاب مدرسه حقانی )
   آقای خاتمی بیا که شرکت هایی همچون " هم رس " باز تو را می خواهند و باز تو را می خوانند «
تا برخی از بزرگان یزدی از جمله استاندار سابق ، آقای مفید ، آقای دعایی و ... به هم برسند و خطوط هواپیمایی و قطار و یکسری امکانات اقتصادی را ان شاالله بدون رانت یا خرید و فروش واگن یا معافیت ها و ... در اختیار بگیرند و یک شرکت نیمه خصوصی ایجاد و به نفع مردم یزد و سهام داران یزدی سود آوری کنند . » ( ماهنامه گزارش – ش 129 – آذر ماه 80 – ص 7 )
   آقای خاتمی بیا ، بیا که تو برای « وصل » کردن آمدی ...


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن آنان که ولایت خدا را بر نمی تابند ! شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

آنان که ولایت خدا را بر نمی تابند !

 « یک نفر را مثل آقای خامنه‌ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار و بنای قلبی اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند ، پیدا نمی کنـید ، ایشان را من سا لهای طولانی می شناسم.» ( امام خمینی «قدس سره» )
بعد از سالهای متمادی ، به روایتی بعد از صد سال استبداد و استعمار ، ایران اسلامی استقلال و آزادی را تجربه کرد و با درایت ولی خدا ، در جهان ، صف آرایی کرد . تکثیر شد . افزایش یافت . تا جایی که امروز « ایران به جنگ دزدان دریایی می رود » « ملوانان انگلیسی را باز داشت می کند » « آرم سپاه را بر پیکر ناوجنگی آمریکا می کوبد » « امپراطور می شود » « موشک های s 300 نصب می کند » مغز های ملت مسلمان افغانستان را مسلح می سازد و دست های عراق را ، و اما لبنان ، همیشه در آماده باش است .

 واقعیت آن است که ولایت خدا دارد شکوفا می شود . هر روز هزاران سمینار و جلسه و ... در اقصی نقاط جهان بر پا می شود تا بدانند ، تا بفهمند که این ولایت فقیه ، اصلا چی هست ؟ این سید مردم ایران را به کجا می برد ؟ چرا انقلاب او ، با توجه به دشمنان زیادی که داشت و دارد ، تاکنون استحاله و یا سر نگون نشده است؟
او چگونه توانسته است امت خود را از سراب « تعدیل » رهایی بخشد و لنگر پوسیده اقتصاد جهانی را از ساحل اقتصاد ایران دور سازد ؟ او با چه تاکتیکی به جنگ انقلابات رنگین رفت ؟ او چگونه با وجود صد ها اژدهای هفت سر ، دولت نهم را به سر انجام رساند و همین دولت نهم با گفتمان عدالت و آرمان های امام راحل ، روح تازه ای بر جان انقلاب اسلامی ایران دمید و هر روز قعطنامه ای جدید بر « قعطنامه دان » آمریکا و 5 + 1 افزود و همین « زبان تند و فلفلی » دولت نهم ، دل آقا و رهروان او را شاد ساخت .
اما عده ای ساده لوح ، سر افرازی و عظمت حاکمیت ولایت خدا را بر نمی تابند و همچون دن کیشوت به جنگ آسیاب بادی می روند. آنان که تا دیروز در کنار ولایت خدا ، اثرات چرکین ساده لوحان را از چهره انقلاب می زدودند هم اکنون خود در کنار شیخ ساده  با شمشیری چوبین ، به جنگ ولایت خدا آمده اند و می خواهند « ولایت فقیه » را که سی سال آزگار شیطان بزرگ آمریکا نتوانست ذره ای گرد بر رخ اش بنشاند با دمکراسی نیم بند آمریکایی معاوضه کنند . آن دیگری پا را فرا تر می نهد و ادعا می کند می خواهد با شورای رهبری « ایران را نجات دهد ! » غافل از آنکه ایران دیر گاهی ست که نجات یافته است و اکنون به یک ناجی بزرگ تبدیل شده است .
یک ناجی که  حکومت عدل علی را در جهان پی میگیرد . مقبولیت اش را از مردم و مشروعیت اش را از خداوند گرفته است . « مثل او پیدا نمی کنید » او مثل دیگران نیست که بهشت را ، تنها برای « کارگزاران » بخواهد . دنیای او وسیع تر از این حرفاست .


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن « غزه » سهم من از مرگ شیطان هیچ است ! شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

« غزه » سهم من از مرگ شیطان هیچ است !

   از روزی که جنگ غزه راه افتاده ، کارم شده خون و دل خوردن. نه از آن جهت که غزه در « خون » است . چه ، بنای اسلام و اسلام خواهی را با خون نهاده اند . عاشورا را ببینید ، 72 تن به « سلطان » زمان نه می گویند و جان خود را بر می دارند و می کوبند بر سر ظلم و جور و ستم ، تا عاشورا را چراغ سازند ، راه کنند و بتابانند بر هزاره سوم میلادی و بیدار سازند بشریت خفته در آغوش شیطان را . آن هم با چی ؟ با خون !
این روزها کارم شده خون و دل خوردن ، نه از آن سو که غزه در « آتش » است ، چه ، غزه با آتش بزرگ شده است ، با خون ، با گلوله . دیروز غزه سنگ می پراند و امروز موشک . دیروز « ساف » بذرهای تردید و تسلیم در دلش کاشته بود و اما امروز غزه به شجاعت ولی زمانه اش ایمان دارد . امروز جنگ غزه بر سر یک وجب خاک نیست ، غزه بنا دارد نام شیطان را از دفتر خلقت محو سازد .
   دلم خون است ، سهم من از مرگ شیطان هیچ است . کاش می شد سنگی اندازم و یا موشکی . من دوست ندارم . مرگ میر کاوا را در جعبه جادویی تماشا کنم . من دوست دارم وقتی آپاچی میمیرد . در کنارش باشم و بر شعله هایش پای کوبم . برقصم با آتش ، با خون . من آمپرم در فرودگاه مهر آباد بالا می رود وقتی می بینم هیچ هواپیمایی مرا به غزه نمی برد . من باغ قلهک را تسخیر می کنم . من در افغانستان درب خانه ملت را از جا می کنم تا راه غزه را نشانم دهند . فریادم در فرانسه ، می رود از بام ملکوت خدا بالا . من داد می زنم در انگلستان ، در کانادا ، در آمریکا ، در سوئد ، در عربستان ... غزه ، چشمان مصر را خالد ، خالد استامبولی در رود نیل شستشو خواهد داد .
   غزه ،. تو با فرهنگ مقاومت که بقول میشل فوگو ، هر کجا که هست « قدرت » آنجاست . عالمگیر شده ای . تو با بمب خدا ، تو با « افکار عمومی » به جنگ شیطان آمده ای . بگذار شیطان نفی کند آتش بس را . همچون جنگ 33 روزه . اما فردا به یقین ، بوش و یا اوباما ، با ریسمان فرسوده سازمان ملل ، شعله های طوفان مقاومت را خاموش خواهند ساخت . باشد ، ما پیروزی سی و ... روزه حماس را جشن خواهیم گرفت .
   و اما ، امکان دارد شیطان قصه دیگری ساز کند و پا از گلیم خود فراتر نهد . باز هم ملالی نیست . سید حسن نصرالله ، درست بیخ گوش تو ، یک میلیون رزمنده عاشورایی دارد . او می تواند دریای مدیترانه را همچون موسی بشکافد و عاشورائیان عالم را به تماشای مرگ شیطان ببرد .
   غزه ، این روز ها دلم خون است و سهم من از مرگ شیطان هیچ است . کاش می شد آسمان شیطان را « شهاب باران » کنم .


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن مهندس موسوی بیاید یا نیاید ؟ شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

مهندس موسوی بیاید یا نیاید ؟

   اجل مهلت نداد " شهروند امروز " را تا با افزودن « مهندس موسوی بیاید یا نیاید ؟ » پرونده دیگری را به مدعیان ریاست جمهوری دهم ( خانمی و کروبی و نوری و ... ) بیفزاید و شهروند امروز را فربه تر کرده و در جستجوی پاسخ به این سوال بر آید که " مهندس موسوی " کیست ؟ اصولگراست یا اصلاح طلب !؟ که اجل مهلت نداد شهروند ...
   و اما این سوال هرگز ذهنم را رها نساخت و نمی سازد و بارها و بارها از خود می پرسم که براستی این مهندس موسوی کیست ؟ اصولگراست ؟ یا اصلاح طلب ؟ و اگر اولی هست از چه روی وقتی نامی از کاندیداتوری او به میان می آید . قند در دل نهضت آزادی ، بخوانید کفن پوشان لیبرالیسم آمریکایی ، آب
می شود و غزل ها و ترانه ها در وصف و شمایل این زیبای دوران دفاع مقدس می سرایند و آفرین می گویند بر او وقتی که بر « تو قیف » رسانه های پا گرفته از چمدان های پر از دلار بر می آشوبد و یا وقتی دست یابی امت ضد آمریکایی ایران به انرژی هسته ای را با ملی شدن صنعت نفت مصدق ، مقایسه می کند و یا آن روز که برای کاندیدا شدن خود نیروی انتظامی فرمانبر و کانال مستقل تلویزیونی طلب می کند . بدون شک خود را به کسوت یار غار اصلاح طلبان در می آورد و اما اگر این چنین هست پس چرا او همچون آنان ، آب بر آسیاب سازمان تجارت جهانی ، بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول و ... نمی ریزد و بسان یک اصولگرا می پندارد . « افرادی در جامعه ما بوده و هستند که فکر می کنند اگر آزادی خوب است و ما باید پروژه آزادی را پی بگیریم ، مجبور هستیم که تسلیم اقتصاد بازار و به تبع آن تابع اقتصاد جهانی شویم ، خود را مدغم در اقتصاد جهانی بدانیم و بسیاری از معیار ها و ارزش ها را پشت سر بگذاریم » ( سال 79 – موسسه دین و اقتصاد – موسوی ) و یا بدتر ، چرا او همانند اصلاح طلبان دمکراسی طلب ، از شنیدن جمله معروف پادشاه جهان سرمایه داری ، آدام اسمیت ، آنجا که می گوید . :« دولت تاجر خوبی نیست .» به وجد نمی آید و طرحی نو و راه دیگری را می پیماید و می گوید : « اول انقلاب تردیدی در مورد دولت و نقش آن وجود نداشت مساله برای مردم روشن بود . عموم مردم در محلی ترین و فردی ترین شکل ، آگاهی گسترده ای از دولت داشتند و آنچنان این مساله روشن بود که شهید رجایی از کابینه 36 میلیونی صحبت می کرد . ولی عده ای پیدا شدند و تحت عنوان خط دولت سالاری نقش اساسی دولت را در هدایت تحولات زیر سوال بردند و ما در این زمینه دچار ابهام جدی شده ایم . غلط است با بحث های بی مبنا نقش دولت را به عنوان کار فرمای بزرگ در کشور ، مخصوصا در کشور ما ، مورد تردید قرار دهیم . ما مجبور هستیم به فکر یک دولت مقتدر همراه با مسوولیت پذیری باشیم و این را باید برای جامعه روشن کنیم . این بحث ترساندن از اختیارات دولت باید منتفی شود . » ( همان )
   البته این کم گویی و گزیده گویی های موسوی قابل تقدیر است . اما این بدین معنا نیست که ما گلایه هایمان را از سردار دوران دفاع مقدس و نخست وزیر مستعضفان اسبق ، پنهان داریم . او در روز های دشوار انقلاب ، آنروز که اقتصاد بازار آزاد بر بالای سر ایران اسلامی چنبره زده بود و بعضی ها می خواستند با ترساندن مردم از اقتدار دولت ، اقتصاد ایران را به اقتصاد شیطان پیوند زنند . او در کنار ما نبود و یا ،جای موسوی در کنارمان خالی بود ما انتظار داشتیم که موسوی ، این محبوب امام راحل ،
« از خویش برون آید و کاری بکند » اما دریغا که او بخواب اصحاب کهف رفته بود .
   ما بدون او به جنگ طراحان قتل های زنجیره ای رفتیم تا گزندی بر جایگاه والای ولایت خدا نرسد . ما صف آرایی کردیم در برابر کارگردانان کوی دانشگاه . ما تمرینات انقلابات رنگین را در نطفه خفه کردیم . ما ... افغانستان را گرفتند . عراق را اشغال کردند . بر چاه های نفت آذربایجان شوروی خیمه زدند . عرب های بی درد جهان عرب را در برابرمان نهادند و شورای همکاری اعراب شد برایمان لولو و دم به دم ندای مالکیت بر جزایر سه گانه ایران اسلامی را سر دادند و ما از هر سو محاصره شدیم و اما از هیچ کس نترسیدیم ، نهراسیدیم و سر انجام در زیر سایه ولایت خدا ، شجاعت را بر جهانیان آموختیم .
   امروز رئیس جمهور کابینه هفتاد میلیونی ما ، به اجلاس سران عرب دعوت می شود و نقاب از چهره های پلید آمریکا و اسرائیل و حکام خود فروخته اعراب در حال انقراض بر می دارد و آنان را رسوای عالم می سازد . ما امروز در لبنان پایگاه داریم و سید حسن نصرالله را که پوزه چهارمین ارتش قوی و هار جهان را به خاک مالید و اما از حماس غزه ، هیچ نمی گویم که در خون است و آتش و دارد بذر های بیداری را در دل ملت های خفته اعراب می کارد و اسلام ناب محمدی را در عالم جاودانه می سازد .
   واقعیت آن است که مهندس میر حسین موسوی هیچ یک از این رخ دادهای تاریخی را نمی بیند و راهی را ترسیم می کند که ملت ما سالهاست آن را پیموده اند و می پیمایند . موسوی اگر سر برگرداند و پشت سرش ، صف آرایی ، سربازان پیر نهضت آزادی ، شکست خورده گان سوم تیر ، کارگزاران ، مشارکتی ها و مجاهدین بعد از انقلاب را ببیند و از درایت و بصیرت ایام نخست وزیری خود مدد جوید به یقین در خواهد یافت که با این لشگر شکست خورده ، اگر سرعتی همچون نور نیز داشته باشد هرگز ، حتی به گرد پای "
رجایی زمانه ما " هم نخواهد رسید . او در دوره دوم ریاست خود ، جهان استکبار را به خانه تکانی اساسی وا خواهد داشت . چه موسوی بیاید و چه نیاید !
   دل که آیینه شاهی ست غباری دارد
   از خدا می طلبم صحبت روشن  رایی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن حرکت های ناپلئونی « اوباما » شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

حرکت های ناپلئونی « اوباما »

  ناپلئون پس از فتح مصر ادعای مسلمانی کرد و خود را علی بنابارداباش نامید ، لباس های عربی پوشید و دستار بر سر گذاشت . وی روز های جمعه به مسجد می رفت و حتی یکی از ژنرال های خود به نام ژنرال منو را وادار کرد که مسلمان شود و نام عبدالله را بر روی خود بگذارد .
   ویل دورانت مورخ معروف می نویسد : « برای آنکه پادشاه مصر شود. به قرآن ایمان می آورد . برای آنکه پادشاه فرانسه شود به انجیل ایمان می آورد . »
( تاریخ تمدن – عصر ناپلئون – ص 215 )

    تاریخ تکرار می شود انگار و این بار اوباما ، با رجعت به روح ناپلئون بناپارت ، حرکت های او را به عنوان 44 امین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا ! به نمایش می گذارد . او دستار بر سر می نهد و خود را " باراک حسین اوباما " می نامد و در اولین اقدام ، کشتار گاهی بنام زندان گوانتانامو را با گهواره اش به دور می اندازد و مشابه آن را ممنوع . او به مسلمانان سراسر جهان پیام صلح و دوستی می فرستد و به یاد ها می آورد که : « اکنون پسری در مقابل شما ایستاده که شصت سال پیش پدرش حتی حق غذا خوردن در یک رستوران را نداشت. » ( اوباما ) و آخرین اخبار حاکی از آن است که : « و بسایت کاخ سفید بروز می شود و از قول اوباما اعلام می دارد : « اوباما حامی گفتگوی مستقیم ، سختگیرانه و بدون پیش شرط با ایران است ».
   و اما در آن سو ، روح سر گردان ناپلئون ، اوباما را به هیبت صهیونیست ها در می آورد ، همچون آنان کلاه مخصوص بر سر می گذارد و در اولین روز ریاست خویش ، جویای حال جناینکاران کودک کش اسرائیل می گردد . به حسنی مبارک زنگ می زند . محمود عباس را امیدوار می کند . از هراس ملک عبدالله ها می کاهد .
  دورترها ، او ، آن زمان که عضو کمیته روابط خارجی آمریکا بود . در گرما گرم پیروزی انتخاباتی حماس در غزه ، به دیدار وزیر امور خارجه اسرائیل ، شالوم می رود و خواستار سرکوب حماس در غزه می شود . دو روز بعد او در سخنرانی جمعی از دانشجویان فلسطینی از دولت محمود عباس دفاع و در نهایت حماس را مورد خطاب قرار داده و می گوید : « اگر اسرائیل را تهدید به نابودی کنند . آمریکا همیشه در طرف اسرائیل است . »
    اوباما در ادامه حرکت های ناپلئونی خود گریزی هم به جنگ 33 روزه لبنان می زند . 14 مارسی می شود و « وقتی نزدیک مرز لبنان هشت سرباز اسرائیل کشته و دو سرباز ربوده می شوند ، اوباما از واکنش اسرائیل دفاع می کند . او در 22 اوت 2006 در مصاحبه با تیم راسرت ، مجری محبوب ان بی سی که چندی بعد در گذشت ، می گوید : « فکر نمی کنم که کشوری در دنیا باشد که دو سربازش را بدزدند و واکنشی جز آنکه اسرائیل نشان داد ، نشان دهد . من از واکنش اسرائیل برای اعمال نیرو در دفاع از خودش دفاع می کنم . » اما حمله اسرائیل به لبنان به درازا می کشد و اوباما در ادامه باز هم به حمایت قاطع خود از اسرائیل ادامه می دهد و با آتش بس مخالفت میکند . اوباما در 2 مارس 2007 ، احتمالا برای اولین بار ، در کمیته روابط عمومی اسرائیل در آمریکا ( کمیته آیپاک که به اعمال نفوذ بسیار به نفع اسرائیل معروف است ) حاضر شده و اسرائیل را " قوی ترین متحد ما در منطقه " می خواند و ضرورت ادامه حمایت نظامی و مالی از این کشور را ، بخصوص در برنامه های دفاع موشکی ، اعلام میدارد . » 
    و سر انجام ناپلئون اوباما ، فلسطنیان را نیز می نوازد . او درست یک ماه پس از ستایش های 14 مارسی خود  و نیز حمایت های مالی و نظامی و موشکی از اسرائیل ، در جمع فعالان سیاسی حزب دمکرات در ایواو می گوید : «
هیچ کس به اندازه مردم فلسطین ستم نمی بیند.
   واقعیت آن است که دیگر نمی توان با حرکت های ناپلئونی بر جهان پادشاهی کرد . زمانه عوض شده است و اوباما وارث کشوری شده است که اقتصادش ، رو به موت است . نیمه جان است و هر چه دلار بر پیکرش تزریق می کنند . تنها بحران بالا می آورد . با این اوصاف باز اوباما خیره سرانه دستور صادر می کند و سودای کدخدایی بر جهان را دارد . او بخوبی می داند و اما نمی فهمد که دنیا آرایش دیگری به خود گرفته است . 22 روز حماسه غزه و پیش تر ها ، جنگ 33 روزه لبنان ، مرزها را مشخص کرده است . دوستان و دشمنان را هم ، در یک سو افکار عمومی عدالت خواه جهان است و در سوی دیگر ، بوش بود و اسرائیل و حسنی مبارک و گاهی هم ملک عبدا ... ها .
    باری این
تراژدی غم انگیز همچنان ادامه دارد . منتها ، این بار ملت ها ، به جای گفتن مرگ بر بوش ، خواستار مرگ اوباما خواهند شد . آنان با حماسه های تاریخ ساز خود به جهانیان نشان خواهند داد که اوباما با هیچ کس نیست ، اوباما تنها با شیطان است .


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   Armin  

عنوان متن جنگ احزاب بود ... حزب الله هم بود . شنبه 87 اسفند 3  ساعت 11:49 صبح

جنگ احزاب بود ... حزب الله هم بود .

جنگ بود . جنگ احزاب نبود ، جنگ امام با اهریمن بود . صداقت بود ، شجاعت بود ، نترسیدن از شیطان بزرگ آمریکا بود .
جنگ بود ، باز هم جنگ احزاب نبود ، جنگ ایران با " صد دام " بود . جنگ علی با معاویه ، جنگ حسین با یزید ، تمرین عاشورای حسین فهمیده ، با تانک های آمریکایی بود . انگلیس بود ، اسرائیل بود ، فرانسه بود ، آلمان بود ، ایتالیا بود ، عرب های بی درد هم بود ، خون هم بود ، خمپاره هم بود ، بمب باران مدارس دخترانه، سلاح شیمیایی ، دستورات آمریکایی ... این ها بود و صد تا بدتر از این ها هم ، در سفره همسایه ما پیدا بود .


جنگی بود ، حزب الله هم بود ، آتش در خرمن شیطان افکندن بود ، ایثار بود ، " تعدیل " هیچ نبود ، بانک جهانی هم ، عصر ، عصر شکوفایی اسلام بود ، رفتن به زیر تانک ، با نارنجک دستی بود ، مقاومت بود ، شکستن خط شیطان با نور ایمان بود . تاباندن عدل علی در خانه زیبای یک مستضعف بود .
جنگی بود ، جنگ ایران و عراق نبود ، جنگ احزاب بود ، ابو عبیده بود ، عبدالرحمن بن عوف ، سعد بن عباده ، ثابت بن قیس ، عثمان بن عفان ، حارث بن هشام ، حسان بن ثابت ، بشر بن سعد ، حباب بن منذر ، مغیرة بن شعبه ، اسید بن خضیر . ... این ها همه در زیر سایبان سقیفه حاضر بود ، بال بال زدن همه شان ، برای انحراف حکومت عدل علی بود .
جنگی بود ، جنگ احزاب بود ، هاشمی بود ، خاتمی بود ، کروبی بود ، بحث بر سر " نجات ملی " بود ، بازرگان هم بود ، نه ، خدا رحمت اش فرماید ، نهضت آزادی بود . انگار دوران ، دوران دادن در غلتان و مکیدن آب نبات چوبی بود .
جنگی بود ، جنگ احزاب بود . در زیر سایبان سقیفه ، استوانه پیدا بود . خاتمی در پی تحقق یک انقلاب رنگین ، هاشمی در پی نشاندن خود در جایگاه دوم بود ، سحابی انگار نگران غرق شدن وال استریت ، در اقیانوس بی کران دنیا بود و اما لاریجانی در میان این همه " عتیقه " انگار مثل یک هویدا بود .
جنگی بود ، جنگ ایران و عراق نبود ، جنگ احزاب هم نبود . جنگ فقر و غنا بود ، بریدن دست غارتگر بیت المال از شهرداری تهران بود . حزب الله همه جا پیدا بود ، در هیت ها بود ، در مسجد ها بود ، در منبر ها بود ، همه جا و همه جا ، جنگ فقر و غنا بر پا بود . سوم تیر بود ، تو گویی افشاندن عطر بر گونه های پابرهنگان امام راحل بود . آمریکا بود ، تهدید بود ، ترساندن حزب الله از " شرایط ویژه " بود . مبارزه بود . فریاد بود . هولوکاست بود ، فلسطین بود ، احمدی نژاد بود . اژدهای هفت سر بود و اما ، تعلیق نبود ، موسویان هم بود...
جنگی بود ، جنگ احزاب بود . بیست و دوم خرداد سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت بود ، حزب الله هم پود ، هاشمی در پی شکایت به خدا ، کروبی همچنان در خواب اصحاب کهف و اما سید خندان چرا گریان بود ؟


  نظرات شما  ( )

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فول آلبوم های آرش
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ