وقتی که هنوز دستی ، پنجره ای را به  خواهش باران باز نمی کند ، می فهمم که هنوز نیامده ای ...
وقتی که هنوز دستی بر پشت نامه ای « به دست او برسد » را ننوشته ، می فهمم که هنوز نیامده ای ...
وقتی که خیابان ها ، خودشان هم آدرس خانه تو را بلد نیستند ، می فهمم که هنوز نیامده ای ...
وقتی که مجسمه های عشق را بر سر خیابان هوس به حراج گذاشته اند ، می فهمم که هنوز نیامده ای ...
وقتی که هنوز شعری ... ، می فهمم که هنوز نیامده ای ... می فهمم که هنوز نیامده ای ...
|