مهندس موسوی بیاید یا نیاید ؟
اجل مهلت نداد " شهروند امروز " را تا با افزودن « مهندس موسوی بیاید یا نیاید ؟ » پرونده دیگری را به مدعیان ریاست جمهوری دهم ( خانمی و کروبی و نوری و ... ) بیفزاید و شهروند امروز را فربه تر کرده و در جستجوی پاسخ به این سوال بر آید که " مهندس موسوی " کیست ؟ اصولگراست یا اصلاح طلب !؟ که اجل مهلت نداد شهروند ... و اما این سوال هرگز ذهنم را رها نساخت و نمی سازد و بارها و بارها از خود می پرسم که براستی این مهندس موسوی کیست ؟ اصولگراست ؟ یا اصلاح طلب ؟ و اگر اولی هست از چه روی وقتی نامی از کاندیداتوری او به میان می آید . قند در دل نهضت آزادی ، بخوانید کفن پوشان لیبرالیسم آمریکایی ، آب می شود و غزل ها و ترانه ها در وصف و شمایل این زیبای دوران دفاع مقدس می سرایند و آفرین می گویند بر او وقتی که بر « تو قیف » رسانه های پا گرفته از چمدان های پر از دلار بر می آشوبد و یا وقتی دست یابی امت ضد آمریکایی ایران به انرژی هسته ای را با ملی شدن صنعت نفت مصدق ، مقایسه می کند و یا آن روز که برای کاندیدا شدن خود نیروی انتظامی فرمانبر و کانال مستقل تلویزیونی طلب می کند . بدون شک خود را به کسوت یار غار اصلاح طلبان در می آورد و اما اگر این چنین هست پس چرا او همچون آنان ، آب بر آسیاب سازمان تجارت جهانی ، بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول و ... نمی ریزد و بسان یک اصولگرا می پندارد . « افرادی در جامعه ما بوده و هستند که فکر می کنند اگر آزادی خوب است و ما باید پروژه آزادی را پی بگیریم ، مجبور هستیم که تسلیم اقتصاد بازار و به تبع آن تابع اقتصاد جهانی شویم ، خود را مدغم در اقتصاد جهانی بدانیم و بسیاری از معیار ها و ارزش ها را پشت سر بگذاریم » ( سال 79 – موسسه دین و اقتصاد – موسوی ) و یا بدتر ، چرا او همانند اصلاح طلبان دمکراسی طلب ، از شنیدن جمله معروف پادشاه جهان سرمایه داری ، آدام اسمیت ، آنجا که می گوید . :« دولت تاجر خوبی نیست .» به وجد نمی آید و طرحی نو و راه دیگری را می پیماید و می گوید : « اول انقلاب تردیدی در مورد دولت و نقش آن وجود نداشت مساله برای مردم روشن بود . عموم مردم در محلی ترین و فردی ترین شکل ، آگاهی گسترده ای از دولت داشتند و آنچنان این مساله روشن بود که شهید رجایی از کابینه 36 میلیونی صحبت می کرد . ولی عده ای پیدا شدند و تحت عنوان خط دولت سالاری نقش اساسی دولت را در هدایت تحولات زیر سوال بردند و ما در این زمینه دچار ابهام جدی شده ایم . غلط است با بحث های بی مبنا نقش دولت را به عنوان کار فرمای بزرگ در کشور ، مخصوصا در کشور ما ، مورد تردید قرار دهیم . ما مجبور هستیم به فکر یک دولت مقتدر همراه با مسوولیت پذیری باشیم و این را باید برای جامعه روشن کنیم . این بحث ترساندن از اختیارات دولت باید منتفی شود . » ( همان ) البته این کم گویی و گزیده گویی های موسوی قابل تقدیر است . اما این بدین معنا نیست که ما گلایه هایمان را از سردار دوران دفاع مقدس و نخست وزیر مستعضفان اسبق ، پنهان داریم . او در روز های دشوار انقلاب ، آنروز که اقتصاد بازار آزاد بر بالای سر ایران اسلامی چنبره زده بود و بعضی ها می خواستند با ترساندن مردم از اقتدار دولت ، اقتصاد ایران را به اقتصاد شیطان پیوند زنند . او در کنار ما نبود و یا ،جای موسوی در کنارمان خالی بود ما انتظار داشتیم که موسوی ، این محبوب امام راحل ، « از خویش برون آید و کاری بکند » اما دریغا که او بخواب اصحاب کهف رفته بود . ما بدون او به جنگ طراحان قتل های زنجیره ای رفتیم تا گزندی بر جایگاه والای ولایت خدا نرسد . ما صف آرایی کردیم در برابر کارگردانان کوی دانشگاه . ما تمرینات انقلابات رنگین را در نطفه خفه کردیم . ما ... افغانستان را گرفتند . عراق را اشغال کردند . بر چاه های نفت آذربایجان شوروی خیمه زدند . عرب های بی درد جهان عرب را در برابرمان نهادند و شورای همکاری اعراب شد برایمان لولو و دم به دم ندای مالکیت بر جزایر سه گانه ایران اسلامی را سر دادند و ما از هر سو محاصره شدیم و اما از هیچ کس نترسیدیم ، نهراسیدیم و سر انجام در زیر سایه ولایت خدا ، شجاعت را بر جهانیان آموختیم . امروز رئیس جمهور کابینه هفتاد میلیونی ما ، به اجلاس سران عرب دعوت می شود و نقاب از چهره های پلید آمریکا و اسرائیل و حکام خود فروخته اعراب در حال انقراض بر می دارد و آنان را رسوای عالم می سازد . ما امروز در لبنان پایگاه داریم و سید حسن نصرالله را که پوزه چهارمین ارتش قوی و هار جهان را به خاک مالید و اما از حماس غزه ، هیچ نمی گویم که در خون است و آتش و دارد بذر های بیداری را در دل ملت های خفته اعراب می کارد و اسلام ناب محمدی را در عالم جاودانه می سازد . واقعیت آن است که مهندس میر حسین موسوی هیچ یک از این رخ دادهای تاریخی را نمی بیند و راهی را ترسیم می کند که ملت ما سالهاست آن را پیموده اند و می پیمایند . موسوی اگر سر برگرداند و پشت سرش ، صف آرایی ، سربازان پیر نهضت آزادی ، شکست خورده گان سوم تیر ، کارگزاران ، مشارکتی ها و مجاهدین بعد از انقلاب را ببیند و از درایت و بصیرت ایام نخست وزیری خود مدد جوید به یقین در خواهد یافت که با این لشگر شکست خورده ، اگر سرعتی همچون نور نیز داشته باشد هرگز ، حتی به گرد پای " رجایی زمانه ما " هم نخواهد رسید . او در دوره دوم ریاست خود ، جهان استکبار را به خانه تکانی اساسی وا خواهد داشت . چه موسوی بیاید و چه نیاید ! دل که آیینه شاهی ست غباری دارد از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
|